تاريخ : 30 / 11 / 1393برچسب:نیویورک,شهر ساندس,پایگاه اطلاع رسانی خاروانا, | 9:48 | نویسنده : سعید علیزاده
به گزارش "بوشهرنیوز"؛ خواهران و برادران آنگلو با اینکه در نیویورک بزرگ شدهاند. تقریبا ۱۴ سال است که هیچ شناختی جز تصاویر تلویزیونی از شهرشان ندارند. آنها تمام دوران کودکی و نوجوانی خود را در آپارتمان ۴ اتاقه گذرانده اند. یادگیری جهان خارج از این خانه برای این بچهها فقط از طریق فیلم ها و سریال های تلویزیونی بوده است. این خانواده عجیب به تازگی سوژه یک مستندساز نیز شدهاند.
این ۷ خواهر و برادر در خانه توسط پدرشان محدود شدند. «اسکار» پدر خانواده آنگلو که یک مهاجر پرویی است معتقد است دنیای بیرون فاسد است و دوست دارد فرزندانش را خارج از این دنیا بزرگ کند. به همین خاطر در این خانه برای این بچه ها که حالا بزرگ شدند در طول این مدت قفل بوده است.
اما دراین سال های طولانی یکی از برادران موفق شد از خانه فرار کند و راه را برای خواهران و برادرانش هموار کند.
در یکی از این فرارها موسله، کارگردان فیلم مستند این برادرها را مشاهده میکند. او در این باره میگوید: «در یکی از خیابانها این برادران رامشاهده کردم در حالی که همه عینک دودی زده بودند و شبیه فیلم محبوبشان رفتار میکردند.»
مستندساز کنجکاو میشود که بیشتر درباره این بچهها و والدینشان بداند و پس از تعقیب و گریز های بسیار توانست به دنیای این خانواده دعوت شود و حتی اجازه این را پیدا کند که دوربینش را به همراه بیاورد. او ماه ها از این خواهر و برادرانی فیلمبرداری کرد که هزاران فیلم مشاهده کرده بودند و زمان عمده خود را به بازسازی این صحنه ها با لباسها و وسایل خانگی خود میگذراندند.
موسله همچنین تشریح میکند: «آنها هیچ دوستی ندارند و تنها دریچه آنها به زندگی واقعی فیلمها هستند و این بچه ها جهان شخصی خود را از تفسیر فیلمهایی که دیدهاند، میسازند.»
یکی از فیلمهایی که این برادرها به آن علاقه و واکنش زیادی نشان داده بودند، فیلم شوالیه تاریکی «کریستوفر نولاند» بوده است. یکی از برادرها میگوید: «پس از دیدن این فیلم احساس کردم خیلی از اتفاقات خارقالعاده امکانپذیر هستند و این امر به این دلیل نبود که ستاره اصلی فیلم بتمن است؛ بلکه احساس میکردم جهان خارج همین شکلی است! پس تمام تلاشم را میکردم که این خیال درست باشد و از دنیای خودم فرار کنم.»
به طور کلی این بچه ها بیش از ۵هزار فیلم دیده بودند که با قیمت کمی خریداری یا کرایه گرفته شده بود. آنها معتقدند: «پایان همه فیلمها نتیجه مشخص و قطعی دارند؛ اما زندگی واقعی متفاوت است در زندگی واقعی همیشه دخترها قلب شما را نمیشکنند. چون پسرها تلاش میکنند که دلیل آن را بفهمند و با آن کنار بیایند.»
موسله همچنین میگوید که مادر این خانوداه هم به اندازه فرزندان کنترل میشود! وقتی که مادر در برابر دوربین ظاهر میشود، اسکار، پدر خانواده سعی میکند که موسله و همکارانش را از او دور نگه دارد.به نظر میرسد که او قادر به کنترل این ترس نیست و مدام احساس میکند که نیویورک، فرزندان و همسرش را آلوده میکند. البته موسله قضاوت محافظهکارانهای از اسکار دارد و معتقد است که او فرزندانش را عاشقانه دوست دارد و همچنین بارها در مصاحبههایش گفته است که خواهران و برادران آنگلو جنتلمنترین، روشنفکرترین و کنجکاوترین انسانهایی هستند که او تا به حال دیده است.
این بچه ها الان که توانستهاند قدم به جهان خارج از خانه کوچکشان بگذارند، هر کدام برای خود آرزو و هدفی دارند. همه این بچه ها به جز خواهر بزرگشان توانستهاند از خانه کوچکشان دل بکنند. «بیهاواگان» بزرگترین برادر، به هنرستان هیپهاپ پیوسته است. «گوویندا» اولین پسری که شجاعت از خانه بیرون زدن داشت، میخواهد که خود را اثبات کند. او دوست داردکه روزی به یک مدیر فیلمبرداری تبدیل شود. «نارایانا» هم به محیط زیست علاقه مند است. او در عین حال یک کتابخوان سیری ناپذیر است که اطلاعات وسیعی هم از فیلمها دارد. «ماکوندا» رهبر دیگر برادرها هم الان کارگردان و نویسندهای بلندپرواز است. «کریسنا» هم به همراه کوچکترین برادر یعنی «جاگادش» به موسیقی علاقهمندند.
این بچه ها ماه پیش به همراه مادرشان به شهر ساندس سفر کردند تا در جشنواره فیلم شرکت کنند؛ جایی که در آن مستند «گله گرگ» که روایتی از داستان آنهاست. این فیلم توانست جایزه بهترین مستند آمریکا را از آن خود کند.
منبع: مجله مهر
این ۷ خواهر و برادر در خانه توسط پدرشان محدود شدند. «اسکار» پدر خانواده آنگلو که یک مهاجر پرویی است معتقد است دنیای بیرون فاسد است و دوست دارد فرزندانش را خارج از این دنیا بزرگ کند. به همین خاطر در این خانه برای این بچه ها که حالا بزرگ شدند در طول این مدت قفل بوده است.
اما دراین سال های طولانی یکی از برادران موفق شد از خانه فرار کند و راه را برای خواهران و برادرانش هموار کند.
در یکی از این فرارها موسله، کارگردان فیلم مستند این برادرها را مشاهده میکند. او در این باره میگوید: «در یکی از خیابانها این برادران رامشاهده کردم در حالی که همه عینک دودی زده بودند و شبیه فیلم محبوبشان رفتار میکردند.»
مستندساز کنجکاو میشود که بیشتر درباره این بچهها و والدینشان بداند و پس از تعقیب و گریز های بسیار توانست به دنیای این خانواده دعوت شود و حتی اجازه این را پیدا کند که دوربینش را به همراه بیاورد. او ماه ها از این خواهر و برادرانی فیلمبرداری کرد که هزاران فیلم مشاهده کرده بودند و زمان عمده خود را به بازسازی این صحنه ها با لباسها و وسایل خانگی خود میگذراندند.
موسله همچنین تشریح میکند: «آنها هیچ دوستی ندارند و تنها دریچه آنها به زندگی واقعی فیلمها هستند و این بچه ها جهان شخصی خود را از تفسیر فیلمهایی که دیدهاند، میسازند.»
یکی از فیلمهایی که این برادرها به آن علاقه و واکنش زیادی نشان داده بودند، فیلم شوالیه تاریکی «کریستوفر نولاند» بوده است. یکی از برادرها میگوید: «پس از دیدن این فیلم احساس کردم خیلی از اتفاقات خارقالعاده امکانپذیر هستند و این امر به این دلیل نبود که ستاره اصلی فیلم بتمن است؛ بلکه احساس میکردم جهان خارج همین شکلی است! پس تمام تلاشم را میکردم که این خیال درست باشد و از دنیای خودم فرار کنم.»
به طور کلی این بچه ها بیش از ۵هزار فیلم دیده بودند که با قیمت کمی خریداری یا کرایه گرفته شده بود. آنها معتقدند: «پایان همه فیلمها نتیجه مشخص و قطعی دارند؛ اما زندگی واقعی متفاوت است در زندگی واقعی همیشه دخترها قلب شما را نمیشکنند. چون پسرها تلاش میکنند که دلیل آن را بفهمند و با آن کنار بیایند.»
موسله همچنین میگوید که مادر این خانوداه هم به اندازه فرزندان کنترل میشود! وقتی که مادر در برابر دوربین ظاهر میشود، اسکار، پدر خانواده سعی میکند که موسله و همکارانش را از او دور نگه دارد.به نظر میرسد که او قادر به کنترل این ترس نیست و مدام احساس میکند که نیویورک، فرزندان و همسرش را آلوده میکند. البته موسله قضاوت محافظهکارانهای از اسکار دارد و معتقد است که او فرزندانش را عاشقانه دوست دارد و همچنین بارها در مصاحبههایش گفته است که خواهران و برادران آنگلو جنتلمنترین، روشنفکرترین و کنجکاوترین انسانهایی هستند که او تا به حال دیده است.
این بچه ها الان که توانستهاند قدم به جهان خارج از خانه کوچکشان بگذارند، هر کدام برای خود آرزو و هدفی دارند. همه این بچه ها به جز خواهر بزرگشان توانستهاند از خانه کوچکشان دل بکنند. «بیهاواگان» بزرگترین برادر، به هنرستان هیپهاپ پیوسته است. «گوویندا» اولین پسری که شجاعت از خانه بیرون زدن داشت، میخواهد که خود را اثبات کند. او دوست داردکه روزی به یک مدیر فیلمبرداری تبدیل شود. «نارایانا» هم به محیط زیست علاقه مند است. او در عین حال یک کتابخوان سیری ناپذیر است که اطلاعات وسیعی هم از فیلمها دارد. «ماکوندا» رهبر دیگر برادرها هم الان کارگردان و نویسندهای بلندپرواز است. «کریسنا» هم به همراه کوچکترین برادر یعنی «جاگادش» به موسیقی علاقهمندند.
این بچه ها ماه پیش به همراه مادرشان به شهر ساندس سفر کردند تا در جشنواره فیلم شرکت کنند؛ جایی که در آن مستند «گله گرگ» که روایتی از داستان آنهاست. این فیلم توانست جایزه بهترین مستند آمریکا را از آن خود کند.
منبع: مجله مهر
.: Weblog Themes By Pichak :.